محل تبلیغات شما
رابطمون ادامه داشت تا وقتی که احساس کردم رفتارش تغيير کرده .

 

تا وقتی که راجبه چيزی که خودش دوست داشت بحث ميکرديم و بحثی که

خودش ميخواست بود ، خوب بود . اما حرفهای عمومی که ميزديم

سرد و خشک جواب ميداد و فکر ميکرد که من متوجه اين دوگانگی نميشم .

خيلي دروغا ميگفت که به روش نمياوردم .

خيلی هاش رو هم به شوخی بهش ميگفتم که زياد منو خر فرض نکنه .

از اين آتيش ميگرفتم که خودشم حرفای خودشو باور ميکرد .

از اين ميسوختم که فکر ميکرد داره سره من شيره ميماله .

خيلي ناراحت ميشدم . آخه چه دليلی داره کسی که انقدر دوسش داشت رو

به مسخره بگيره .

يه روز قرار گذاشتيم .

قرار شد بياد جلو در موئسسه ای که من ميرفتم اونجا .

با يکم تاخير اومد .

وقتی اومد نشستم تو ماشين . چون خيلی وقت بود نديده بودمش

وقتی که ديدمش نتونستم جلو خودمو بگيرمو سريع بغلش کردم .

آخ که چقدر حس خوبی بود چقدر لذت بخش بود برام بهترین روز و ساعت زندگیم بود . بهترين جا واسه من بغله ميلاد بود .

احساسه آرامشی بهم دست ميداد که هيچ جای دنيا اون احساس رو

نميتونستم تجربه کنم .

سرد بود . بخاريه ماشين رو روشن کرد .

دستشو گرفتم تو دستم . وای خيلی گرم بود .

اونروز حالش خوب بود و همش ميخنديد .

انقدر که نتونستم جلو خودمو بگيرمو سريع لبشو گرفتم تو دهنم .

ريش داشت ، ريشش که ميخورد به صورتم حال ميکردم .

لبشو گاز گرفتم . خيلی لباشو دوست داشتم .

آهنگی که گذاشته بود مزخرف بود . گفتم آخه اين چيه گذاشتی ؟

گفت بابا من اينارو گوش نميدم .

بعد يهو ياده آهنگ سلام افتادم گفتم ميلاد يه کاری کردی اون آهنگ

واسه من شد خاطره تا اون آهنگو گوش ميدم ياده تو ميوفتم

تا اينو گفتم 2تا آهنگه ضبطو زد عقب و آهنگ سلام اومد .

جا خوردم از اين حرکتش .

ولی حال کردم .

بهش گفتم چرا دير اومدی ؟ 

گفت : ريشم خيلي ديگه بلند شده بود رفتم بزنم واسه همين طول کشيد .

يه لحظه از تعجب قيافم يه جوري شد . که ميلاد تا قيافمو ديد خندش گرفت و

خنديد .

بهش گفتم تو ميدونی من چقدر ريش بلند دوست دارم اونوقت

موندی موندی اد وقتی ميخوای بيای پيشه من رفتی ريشتو زدی  ؟!

هر چی ميگفتم فقط ميخنديد .

خيلی اذيتش ميکردم . خيلی سر به سرش ميذاشتم .

خيلی چيزا قابل نوشتن نيست اما اونروز خيلی بهم خوش گذشت .

خيــــــــــــــــــــــــــــــلی .

هنوزم که هنوزه خاطراته اونروز از ذهنم نميره .

هيچوقت هم نخواهد رفت .

اونروز آخرين روزه خوشيه من بوووود .

ديگه رنگه خوشی رو نديدم تا الان که ساعت 7:22 دقيقه صبحه و من

از ديشب تا الان نه چيزی خوردم نه خوابيدم . فقط انقدر گريه کردم

که چشمام باز نميشه . ديگه دارم ميميرم . گشنمم هست اما هيچی

نميخورم .

بعد از اون يواش يواش هر روز گوشيشو خاموش ميکرد ميگفت خرابه گوشيم .

بعضی روزا خاموش ميکرد بعضی روزا نه . کم کم هر روز خاموش ميکرد شبا

روشن ميکرد .

تا رسيد روز ولنتاين . که من تصميم گرفتم اين وب رو واسش بسازمو بهش

بدم .

چند شب بيدار موندم تا بتونم بسازمو توش بنويسم .

شبه قبله ولنتاين که گوشيشو روشن کرد . گفت داری چيکار ميکنی ؟

گفتم هيچی فردا ميگم . گفت بگو ديگه شيطون شديا .

گفتم نه فردا ميگم . اونشب خوابيد اما نصفه شب پاشد و منم بيدار کرد .

اون شب و خيلی شبهای ديگه هم اينکارو کرده بود .

بعضی شبا 3 بار بيدار ميشد و اس ميداد و منم بيدار ميکرد .

حتی يه شب يادمه ساعت 12 ديگه شب به خير گفتيم و اون خوابيد .

ولی من بيدار موندم خوابم نميبرد . ساعت 2 اس داد : خوافی ؟

گفتم نه بيدارم .

نوشت : واسه چی بيداری ؟

نوشتم : ميلاد واسه چی نداره که ، بيدارم ديگه .

نوشت : داشتی چيکار ميکردی ؟

نوشتم : هيچی . حالا تو واسه چی بدار شدی ؟

نوشت : اول جواب منو بده ليلی ، واسه چی بيداری ؟

نوشتم : ای بابا گير داديا ، هيچی بابا اينترنتم .

نوشت : داری چيکار ميکنی نت ؟

نوشتم : هيچی اف بی ام . حالا بيخيال . باز شيطنت کردی بيدار شدی ؟

هی ميخواستم بحث رو عوض کنم اما فايده نداشت .

نوشت : اين وقت شب تو اف بی چيکار ميکنی ، ديشب هم تا 5 اف بی بودی .

نوشتم : ديشب تا 5 اف بی نبودم ، فقط خوابم نميبرد واسه همين بيدار بودم .

هيچی ، دارم مطالب رو ميخونم . تو نگفتی واسه چی بيدار شدی ؟

نوشت : داری با پسرا چت ميکنی ؟

نوشتم : نهههههههههههههههههههههه

ديگه خوابش برد .

دوباره ساعت 4 پاشد اس داد منم بيدار کرد . يکم اس بازی کرديم ، ايندفعه

من خوابم برد .

خيلی وقتها اينطوری ميشد . شبها 3 يا 4 بار اس ميداد و منو بيدار

ميکرد و اس بازی ميکرديم .

خلاصه من اين وب رو ساختم و چند قسمت توش نوشتم .

و شب ولنتاين رسيد . چون روز گوشيشو خاموش کرده بود

نميتونستم باهاش قرار بذارم تا بريم بيرون واسه همين مجبور بودم

منتظرش بمونم تا شب بشه و گوشيش رو روشن کنه .

يه ساعت خاص هم روشن نميکرد که من بدونم کی روشن ميکنه .

اصلا در رابطه با کارش درست حسابی حرف نميزد ، البته در هيچ رابطه ای

درست حرف نميزدا اما در رابطه با کارش بيشتر ، فکرم ميکرد که

من باور ميکنم اما باور نميکردم .

اصلا من هيچوقت تهران رفتنش رو باور نکردم

اما هيچوقت هم به روش نياوردم .

هيچ کدوم از حرفاشو باور نميکردم

اما هيچوقت هيچی نميگفتم

يه بار ميگفت تهرانم .

يه بار ميگفت قزوينم .

يه بار ميگفت جمعه ها کلاس گذاشتن واسمون .

يه بار جمعه که زنگ ميزدم خواب بود .

يه بار ميگفت شنبه ها بايد تو بانک ملی قزوين باشم .

يه بار شنبه زنگ ميزدم ميگفت تهرانم .

يه بار ميگفت تا ساعت 2 سر کارم 2 ساعت هم اضافه کار ميمونم تا 4 .

يه بار ميگفت تا 7 سر کارم .

و خيلی چيزای ديگه که حال ندارم همشو بگم .

اما مهم اينه که باور نميکردم اما به روش هم نمياوردم .

ولی خيلی ناراحت ميشدم که بهم دروغ ميگفت ، يه جورايی به

شعور خودشم توهين ميکرد .

شب اومد و گوشيش رو روشن کرد .

نوشت : سلام .

نوشتم : سلااااام خوبی ؟

نوشت : مرسی . تو خوبی ؟ چه خبر ؟

نوشتم : مرسی . خسته نباشی . تو چه خبر ؟

قرار که نذاشته بوديم ، منتظر يه تبريک خشک و خالی با اس هم که ازش بودم

اونم دريغ ميکرد .

ديدم هيچی نميگه ، گفتم : امشب ولنتاينه ها .

يه اس قشنگ راجبه ولنتاين داشتم اونو واسش فرستادم .

نوشت : مگه امروزه ؟

 

نوشتم : يعنی چي ؟ مگه تو نميدونستی ؟

نوشت : فکر ميکردم ديروز بود .

ديدم نه ، مثله اينکه اين نميخواد حتی تبريک هم بگه .

مثله هميشه بازم دلم شکست .

و مثله هميشه بازم هيچی نگفتم .

نوشتم : نميخوای بدونی ديشب داشتم چيکار ميکردم ؟

نوشت : چرا اتفاقا کنجکاوم بدونم ، بگو داشتی چيکار ميکردی شيطون .

نوشتم : ميلاد من واسش خيلي زحمت کشيدم . فقط ميشه نزنی تو ذوقم ؟

نوشت : آره حتما . حالا بگو داشتی چيکار ميکردی بلا ؟

نوشتم : ميلاد واست يه وب نوشتم و داستانه خودمونو تا يه جاهايی نوشتم .

آدرسه وب رو اس دادم بهش .

نوشت : آفرين خيلی خوبه ، مرسی . پسوردشم بده ديگه .

نوشتم : پسوردشو ديگه ميخوای چيکار ؟ ميخوای پاکش کنی ؟

نوشت : بلا پسوردشم بده ديگه شيطون .

منم مجبور شدم پسوردشم دادم .

نوشت : مرسی تو خونه که نت ندارم فردا صبح که رفتم اداره ميخونم .

بازم يکم حرف زديم و انقدر نتونست جلو خودشو بگيره و شب ولنتاين دعوا راه

نندازه . بازم مثله هميشه بحثمون شد .

اما زياد جدی نبود .

فردا شب گوشيشو روشن کرد و اس داد .

نوشت : ليلی اينا چيه نوشتی ؟ از خودم بدم اومد .

نوشتم : دروغ نوشتم ؟ هر جاشو فکر ميکنی دروغ گفتم یا اشتباه نوشتم بگو تا عوضش

کنم .

ديگه هيچی نگفت .

گفتم : چيه ؟ نکنه تو نبودی که 6 ، 7 ماه جوابمو ندادی . آره ؟

نوشت : من واسه جواب ندادنم دليل داشتم .

نوشتم : هيچ دليلی قابل توجيح نيست ، تو داشتی مردنمو ميديدی

اما بازم بی تفاوت بودی و جواب نميدادی .

نوشت : من درگير زندگيم بودم ، مشکلات داشتم نميتونستم جواب بدم .

خلاصه کلی بحث کرديم .

هيچوقت قبول نميکرد که اشتباه ميکنه .

يه شب بهش اس دادم

نوشتم : ميلاد تورو خدا تکليفه اين رابطه رو روشن کن .

ميلاد انقدر منو اذيت نکن . تو تا هميشه نميتونی تنها بمونی

هميشه نميتونی شور و شوق جوونيتو داشته باشی .

هميشه دوستات کنارت نيستن . بالاخره يه روزی اونا هم ازدواج ميکنن .

هميشه جوون نميمونی ، بالاخره پير ميشی .

تو بالاخره احتياج پيدا ميکنی تا يکی کنارت باشه .

ميلاد من ميتونم واسه هميشه کنارت بمونم . ميتونيم انقدر خوشبخت باشيم تا

اصلا چيزی به اسمه مشکل جرات نکنه سمتمون بياد .

اصلا وقت نکنيم به چيزي به اسمه مشکل فکر کنيم .

ميلاد نميذارم از با من بودن پشيمون شی .

يکم به خاطر بيرون اومدن از خونه مشکل دارم اما

تو هم مشکلاته خودتو داری .

تو هر رابطه ای بالاخره مشکلات هست .

اصلا رابطه ای که خيلی معمولی با هم دوست بشن و با هم رابطه

داشته باشن به درد نميخوره .

آدما اگه با سختی به هم برسن لذتش بيشتره .

من نميخوام که واسه همديگه تکراری بشيم .

نوشت : حرفات قشنگن ، حالا صبر کن بعدا جوابتو ميدم .

يکم ته دلم خوشحال شدم احساس کردم حرفام روش تاثير گذاشته .

نوشتم : آفرين پسر خوب . اما نميخوام سريع جواب بدی .

خوب فکراتو بکن ، روزه عيد جوابمو بده ايشالا که با جوابت

بهترين کادو رو بهم بدي .

هيچی نگفت .

چند روز گذشت .

طبق معمول راجبه موضوعی که خودش دوست داشت داشتيم

حرف ميزديم که من يه جمله بهش گفتم اين خيلی از حرفه من خوشش

اومد و اس داد

نوشت : جوووووووووون ليلی خيلی خوشم اومد اين حالتو خيلی دوست دارم تا

هر وقت که بخوای

باهات دوست ميمونم ، قول ميدم .

هه ، خوشحال شدم از اين حرفش . خيلی هم زياد خوشحال شدم .

چند روزی گذشت . ديگه گوشی خاموش کردناش خيلی زياد

شده بود . ميگفت گوشيم خرابه .

هه . نميدونم منو چی فرض ميکرد که فکر ميکرد حرفاشو باور ميکنم .

خيلی از اينکه به شعور من توهين ميکرد ناراحت ميشدم اما مثله هميشه

به خاطر از دست ندادنش هيچی نميگفتم .

3 ، 4 روز اصلا گوشيشو روشن نکرد

وقتی روز 5ام روشن کرد

نوشتم : ميلاد يه سوال بپرسم راستشو ميگی ؟

نوشت : بپرس .

نوشتم : دماغتو عمل کردي ؟

نوشت : نه ولی 27ام نوبت دارم .

 

نوشتم : نههههههههههه عمل نکنيا ، خواهش ميکنم عمل نکن .

نوشت : چرا ؟!!!!!!!!!!

نوشتم : واسه اينکه همينطوری خيلی خوبی من اينطوري بيشتر

دوستت دارم . اگه عمل کنی مثل بچه سوسولا ميشی .

نوشت : طبيعيا

نوشتم : نه طبيعی هم نه . باشه ؟

نوشت : حالا ببينم چی ميشه .

نوشتم : حالا ببينم چی ميشه نه . بگو باشه الکی نگيا .

نوشت : باشه .

نوشتم : قول داديا .

نوشت : باشه .

چند روز هم گذشت اين گوشيشو خاموش کرد ديگه روشن نکرد .

بدونه اينکه اطلاع بده .

روشن نکرد که نکرد . روزی 50 بار بيشتر زنگ ميزدم اما روشن نميکرد .

2 روز به عيد مونده بود . رفتيم مسافرت . پيش خودم ميگفتم

واسه عيد حتما گوشيشو روشن ميکنه تا هم تبريک بگه هم جوابی که

قرار بود بده رو ميده .

عيد اومد و من چشمم به گوشی که هی ميگفتم الان ديگه اس ميده .

اما خبری ازش نشد که نشد . هی پيشه خودم گفتم حتما سرش شلوغه

يا خسته ست ، حتما ديگه فردا روشن ميکنه . اما .

هيچ خبری ازش نشد تا 10 فروردين بود فکر کنم ساعت 11:30 شب

بهش زنگ زدم ديدم روشنه تعجب کردم سريع قطع کرم .

نوشتم : به به بالاخره آقا ميلاد افتخار داد و گوشيشو روشن کرد .

نوشت : سلام خوبی ؟

نوشتم : مرسی . چرا گوشيت خاموش بود ؟

نوشت : حالم خوب نبود به خدا .

نوشتم : خب الان که گوشيتو روشن کردی چرا اس ندادی ؟

نوشت : همين الان که روشن کردم خودت اس دادی .

نوشتم : پس ببين چقدر دوستت دارم ديگه . ميبينی که هروقت گوشيتو

روشن ميکنی ، نفر اول من بهت اس ميدم . حالا هی بگو دوستم نداری .

ميبينی که دوستت دارم .

نوشت : بلـــــــــه .

نوشتم : لابد به تبريک عيد هم اعتقادی نداری . نه ؟

نوشت : نه چون به کسی تبريک نگفتم .

يهو يه چيزي يادم افتاد و واسش نوشتم

نوشتم : ميلاد يه سوال بپرسم راستشو ميگي ؟

نوشت : باشه .

نوشتم : ميلاد دماغتو عمل کردی ؟

نوشت : چطور ؟

نوشتم : سوال پرسيدم جواب بده .

نوشت : اول تو جواب بده واسه چی ميپرسی ؟

نوشتم : جواب بده ميخوام بدونم .

نوشت : اول تو بگو تا بگم .

نوشتم : هيچی . آخه بهم قول داده بودی عمل نکنی ، ميخوام بدونم سره قولت

موندی يا نه ؟ ميخوام بدونم واسه حرفه من ارزش قائل شدی يا نه !

مثلا از بدقولی بدش ميومد .

نوشت : ليلی عمل کردم اصلا هم حوصله بحث ندارم .

 

از تعجب شاخ درآوردم .

نوشتم : ميلاااااااااااااااااااااااااااااااااااد

خيلی نامردی چرا بهم نگفتی ؟ تو قول داده بودی .

نوشت : ديگه بيخيال .

يه ذره سوال پرسيدم و يه ذره سر به سرش گذاشتم و اذيتش کردم ، خيلی

دوست داشتم اذيتش کنم . ديگه خوابيديم .

فردا صبح که زنگ زدم ديدم باز خاموشه .

دوباره يه ده روزی جواب نداد و بعد از 10 روز گوشيشو روشن کرد .

عصبانی شدم گفتم : ميلاد يعنی چی ؟ اين چه وضعشه ؟ چرا همش خاموش

ميکنی ؟ ااااااااه .

نوشت : ليلی به خدا باور کن اصلا حالم خوب نبود ، سردرد داشتم اين چند روز

همش تو اتاقم بودم اصلا با کسی حرف نميزدم .

بازم چند تا اس داديم و گوشيشو خاموش کرد .

ايندفعه ديگه روشن نکرد .

تو اف بی رفتم چندبار پشته سر هم واسش پيام گذاشتم .

اما حتی اونجا هم جواب نميداد .

خيلی واسش پيام ميذاشتم اما . جواب نميداد .

هی ميگفتم : امشب که رفتی خونه گوشيتو روشن کنياااااااا من منتظرتما .

پيشه خودم ميگفتم چون اين حرفو بهش زدم . حتما روشن ميکنه ديگه .

تا شب مينشستم و گوشيمو ميگرفتم دستم و منتظرش ميشدم .

انتظار بد درديه . هيچی بدتر از انتظار نيست .

اما گوشيشو روشن نميکرد که نميکرد .

هيچ دليلی ام نداشتا ، هر چی فکر ميکردم که چرا روشن نميکنه به

هيچ نتيجه ای نميرسيدم .

تا اينکه يه بار پيشه يکی از دوستام که بودم بهم گفت از ميلاد چه

خبر ؟؟

به خدا خجالت ميکشيدم به دوستام بگم . اصلا معلوم نبود چرا روشن نميکنه .

گفتم : هيچ خبری ندارم . گوشيش خاموشه .

تا اينو گفتم زد زيره خنده .

گفت : يعنی چی گوشيش خاموشه ؟

گفتم : خاموشه ديگه . ميگه گوشيش خرابه واسه همين خاموش ميکنه .

دوستم خنديد گفت : توام باور کردی ؟

گفتم : من به ميلاد شک ندارم . مطمئنم دروغ نميگه .

شروع کرد به تعريف کردن که يه بار دوس پسر دوستم بهش ميگفت من خطم

يه طرفه ست و نميتونم زنگ بزنم . منم شمارشو گرفتمو امتحانش کردم

همين که گفتم من شارژ ندارم گفت قطع کن من زنگ ميزنم .

دوستمم گريه ميکرد چه گريه ای .

انقدر از اين چيزا تعريف کرد تا به شک افتادم .

گفتم : بابا بيخيال من مطمئنم ميلاد دروغ نميگه . آخه چه دليلی داره دروغ

بگه . اگه نخواد بهش اس بدم خب خودش ميگه ، ديگه گوشيشو خاموش نميکنه که .

گفت : مطمئن باش دروغ ميگه . من شرط ميبندم . پسرا همشون مثله همن .

همشون درغگوئن . هيچکدوم يه رنگ نيستن . 1000 رنگ دارن .

همشون آدمو بازی ميدن .

انقدر گفت تا به شک افتادم .

شب رفتم خوبه و تو اف بی واسش پيام گذاشتم .

خيلی تند حرف زدم اما عصبی بودم خب حق داشتم .

خيلی چيزا نوشتم .

نوشتم : ميلاد واست متاسفم . چه دليلی داره که دروغ بگی آخه .

من چيکارت کردم که بخوای ازم فرار کنی ؟ خب اگه نميخوای بهت اس

بدم . ميتونی اينو خودت بگی . نيازی نيست الکی گوشيتو خاموش کنی

هر چند اگه اينم خاموش کنی ، يه خطه ديگه بازم داری . واسه چی بهم دروغ

گفتی ؟ ها ؟ اسمه خودتو گذاشتی مررررد ؟؟؟ خيلی بی غيرتی ميلاد .

خيلی چيزا نوشتم که يادم نمياد . خلاصه واسش فرستادم .

فرداش رفتم ديدم منو از اد ليستش تو اف بی حذف کرده .

دنبال يه بهونه ميگشت تا منو حذف کنه که بهونه رو خودم دستش دادم .

خيلی ناراحت شدم . پشيمون شدم .

دوباره واسش پيام گذاشتم .

نوشتم : ميلااااااااااااااد واسه چی حذفم کردی ؟ ميخوای اگه بينمون دعوا

ميشه همه بفهمن ؟؟ آبروی منو ميخوای ببری ؟؟

خب حق داشتم ناراحت بشم ديگه ، حق نداشتم ؟ بهم حق بده تو دروغ گفتی .

اصلا دليل اين رفتارات رو نميفهمم . آخه گوشی خاموش کردنت چيه !

خب اگه حرفی داری بزن . ديگه چرا خاموش ميکنی .

با اينکارت بهم بی احترامی کردی . قبول کن در حقم بد کردی .

اما بازم باشه . مثله هميشه به خاطره کاره نکرده معذرت ميخوام .

ببخشيد . اصلا غلط کردم . خوبه ؟؟؟

زود باش منو اد کن وگرنه دق ميکنما . ميلاد اذيت نکن . اد کن اگرم مشکلی

داريم خودمون حل ميکنيم . نيازی نيست کسی بفهمه .

اما فايده نداشت .

چند تا از عکسای خودمو واسش فرستادم . هی ميخواستم شوخی

کنم که بيخيال بشه و اد کنه منو اما فايده نداشت .

واسش نوشتم : ميلاد اد کن منو . اگرم گوشيتو روشن نميکنی نکن .

اما ادم کن لطفا .

جواب نداد .

نوشتم : به خدا يه بلايی سر خودم ميارما .

بازم جواب نداد .

از اينکه حتی جونه من واسش مهم نبود و انقدر واسش بی ارزش بودم

ناراحت ميشدم . خيلی ناراحت ميشدم .

هر کاری ميکردم هر حرفی ميزدم جواب نمیداد که نميداد .

يه بار واسش نوشتم : ميدونی چيه ؟ تو از اين ناراحتی که لو رفتی .

از اينکه دروغات لو رفت . تو از اين ناراحتی .

دفعه بعد که رفتم ديدم پياممو خونده اما جواب نداده .

نوشتم : ميلاااااااااد تو پياممو ميخونی و جواب نميدی   ؟!!!

ميلاد واقعا که خيلی نامردی . اصلا ميدونی چيه ؟ اينطوری نميشه .

به زور نميشه يه رابطه رو نگه داشت . باشه من ميرم هروقت که خواستی

خودت اس بده . ميدونی که من هميشه منتظرتم . ديگه باهات کاری ندارم .

اما ايندفعه که رفتم ديدم پياممو نخونده . بعد از اون هر دفعه رفتم ديدم

پياممو نخونده .

گوشيشم يه مدتی خاموش بود تا تقريبا دو هفته پيش .

از دو هفته پيش تا الان ديگه تقريبا گوشيش روشنه و زياد خاموش نميکنه .

اما هيشکی نميدونه من تو اين 2 ماهی که اين مشکل به وجود اومد چی

کشيدم .

نه حوصله داشتم بيرون برم . نه چيزی ميخوردم . نه حوصله خنديدن داشتم .

نه حوصله درس خوندن داشتم . نه حوصله کلاس رفتن داشتم .

اصلا حوصله ی هيچ کاری رو نداشتم .

هر چند وقت يه بار بهش اس ميدادم و حرفه دلمو ميزدم به اين اميد

که جواب بده اما خبری نبود که نبود .

شبا تا 5 صبح بيدار ميموندم و بهش اس ميدادم که بفهمه شب و روزمو

ازم گرفته . يه شب 2 تا اس بهش دادم .

يکی همون عروس عاشق که فکر کنم تو اون يکی وبم داستانش هست .

يکی هم اين اس رو دادم

" به سلامتی دختری که رگ دستشو بخاطر عشقش زد و برای

آخرين بار به عشقش زنگ زد که بگه خيلی دوسش داره اما يه خانومی

گوشيو برميداره و ميگه : مشترک مورد نظر در حال مکالمه است"

اس عاشقانه و سوک زياد واسش ميفرستادم اما اين 2 تا

فرق ميکرد ، خيلی قشنگ بودن .

اين اس هارو که داشتم ميدادم اشک از چشمام داشت ميومد .

واسش نوشتم : ميبينی ميلاد ؟ ميبينی منو به چه روزی انداختی ؟

بعد بگو اين دختره ديوونست . من ديوونه نيستم اگر هم باشم تو ديوونم

کردی .

تو آخر باعث ميشی داستانه زندگيه من مثله يکی از اين 2 تا اسی

که واست فرستادم تموم بشه .

فقط اميدوارم هيچوقت تو زندگيت پشيمون نشی . اميدوارم عذاب

وجدان نگيری . ميلاد من هيچوقت هيچی واست کم نذاشتم .

هميشه عاشقانه دوستت داشتم و خودت اينو بهتر از هر کسی ميدونی .

ميلاد خودتم ميدونی که نميتونی کسيو پيدا کنی که اندازه ی من دوستت

داشته باشه .

ميلاد ميدونی که نميتونی پيدا کنی .

اصلا ميدونی چيه ؟ به قول خودت محبت زياد دل نميبره ، دل ميزنه .

محبت زياد از حد من دلتو زده .

هر چيزی زياديش ضرر داره حتی محبت . من اگه انقدر دوستت نداشتم .

تو هيچوقت اينطوری باهام رفتار نميکردی .

تو بايد بری عاشق دخترای ديگه بشی تا قدر منو بدونی . تا بدونی که

هيشکی واسه تو مثله من نميشه .

بايد بری منته دخترا رو بکشی . جلوشون خم و راست بشی ، هر چی گفتن بگی

چشم و واسشون پول خرج کنی ، تا بفهمی که من يه چيزه ديگه بودم واست .

تو تا با کسای ديگه نباشی قدره منو نميدونی .

به خاطر تو مريض شدم نای هيچ کاری رو ندارم اونوقت تو .

خيلی آدم بايد دلش سنگ باشه تا اينطوری رفتار کنه .

خيلی بايد بی انصاف و بی وجدان بود تا اينطوری رفتار کرد .

جواب نميداد .

توقع داشتم با اين اس هايی که فرستادم ديگه دلش بسوزه و جواب بده .

اما جواب نميداد .

اسمه يه همچين کسی رو اصلا ميشه آدم گذاشت ؟

مگه آدمم انقدر بی رحم ميشه آخه ؟!!!

واسش نوشتم : ميلاد هزار دفعه گفتم بازم ميگم . من هميشه دوستت

دارم . اگه ديگه خبری ازم نشد فکر نکن که فراموشت کردم و به قوله

خودت به مرور زمان همه چی فراموشم شده ها .

نه من هيچوقت تورو فراموش نميکنم . هيچوقـــــــــت .

اصلا از همين امشب هر شب يا هر روز يه دونه اس ام اس دوستت

دارم ميفرستم تا هيچوقت يادت نره که من دوستت دارم .

فکر کنم ساعت 5 صبح بود .

اولين اس رو دادم و نوشتم "دوستت دارم عشقم "

هر روز صبح که بيدار ميشدم اين اس رو بهش ميدادم .

تا .

تا اينکه ديروز که رفته بودم بيرون يهو ميلادو ديدم .

واااااااااااااااااااااااااااای خدايا با يه دختره بود .

 


چه رودستی خوردم . 2 ساله تمام مخه منو خورد

که نميخواد با کسی باشه و هيچوقت نميخواد ازدواج کنه

و به همه شک داره و هميشه ميخواد تنها باشه و هيچوقت

نميخواد عاشق بشه . 2 سال منو اينطوری شکنجه داده بود .

منه بدبخت که هميشه بهش ميگفتم ، ميگفتم تو اگه مشکلت

با منه ، بگو . بگو تا از زندگيت برم بيرون اما اگه مشکلت عشقه ، من

انقدر ميمونم تا مشکلت رو حل کنم .

اما اون هيچوقت نگفت که مشکلش منم .

اما چرا ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

واقعا چرا از روز اول اينو نگفت تا هم خودش راحت بشه

هم من انقدر عذاب نکشم ؟!!!!!!!!

چرا منو بازی داد ؟؟؟؟؟

چرا تو اين همه مدت اينقدر بهم دروغ گفت ؟؟؟

اونکه ادعاش ميشد از دروغ و دورويی و اينجور چيزا بدش مياد !!!!!!!

پس چرا از اول به من چيزی نگفت و بازيم داد ؟؟؟؟

اصلا باور اينکه تو اين مدت ميلاد هم با من بوده هم با يکی ديگه

.

اصلا نميتونم باور کنم

ميلاد هيچوقت ازت نميگرم

هيچوقت نميبخشمت .

بالاخره يه کاری کردی که از زندگيت برم بيرون .

تو بردی . ميلاد تو بردی .

همون چيزی که خودت ميخواستی شد .

خودم با پای خودم رفتم .

اما ميتونستی اينو از اول بگی ، اگه اول ميرفتم

کمتر عذاب ميکشيدم .

حداقل يه خداحافظی ميکردی .

اين روزای آخر که من خيلی بهت گفتم اگه منو نميخوای

يک کلمه اس بده بگو نميخوامت ، تا من از زندگيت واسه

هميشه برم . چرا نگفتی ؟؟؟؟

ها ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

واقعا چرا نگفتی ؟؟؟؟؟؟؟

چرا نگفتی و نذاشتی حداقل خدافظی کنيم ؟؟؟؟؟

يعنی لياقتشو نداشتم ؟!!!!!!!!!!!!!

يعنی تاوانه عاشق شدن اينه ؟؟؟؟؟؟؟

يعنی من لياقتم از عشقه تو اين بود ؟؟؟

يا تو لياقته عشق پاک و ساده ی منو نداشتی ؟؟؟؟

چرا نذاشتی برای آخرين بار ببينمت يا حداقل صداتو بشنوم ؟؟

چرا اينو ازم دريغ کردی ميلاد ؟؟؟؟؟؟

چرا واسه عشقه من ارزش قائل نشدی ؟؟؟؟

چرا عشق منو قبول نکردی ؟؟؟؟

چرا به عشق من شک کردی ؟؟؟

چرا به عشق من توهين کردی ؟؟؟

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا تنهام گذاشتی ؟!!!!!!!!

سهم من از عشق تو اين بود ؟!!!

ميلاد خودت فکر نميکنی که در حقم نامردی کردی ؟!!

توکه ميدونستی چقدر دوستت دارم بی انصاف .

اين بود جوابه اون همه محبت من ؟؟؟؟

اين بود جوابه اون همه عشق من ؟؟؟

از عشقه تو فقط تنهايی بايد نصيبم ميشد !!

باشه . هرچی تو بخوای عشقم .

چرا منو با اين همه سوال بی جواب تنها گذاشتی ؟

چرا نذاشتی حداقل پايانه دوستيمون يه پايانه دوطرفه باشه ؟

ميلاد چرا هيچوقت دوستم نداشتی ؟

ميلاد چرا هيچوقت نخواستی که دوستم داشته باشی ؟

چرا بی خبر رفتی ؟!!!!!!!!!

چرا دلمو شکستی ؟؟؟؟

چرا نذاشتی امتحان کنيم ؟؟؟

توکه هيچوقت راضی به شکستن دل کسی نبودي !!!!

يعنی همه ی اينا فقط بازی بود ؟!!!!!!

ميلاد دلمو شدی و ديگه هيچوقت اين دل واسه من دل نميشه .

ميلاد باعث شدی تا آخر عمرم تنها بمونم .

باعث شدی تا بعد تو به هيشکی فکر نکنم .

هيچوقت اين حرفمو باور نکردی اما با گذشت زمان

بهت ثابت ميکنم که ديگه هيچوقت هيشکيو به دلم راه نميدم .

تو دله من فقط جای يه نفره ، اون يه نفرم تويی .

جات هميشه تو دلم خاليه .

هميشه جاتو خالی نگه ميدارم تا يه روزی برگردی .

ميلاد ميدونم ديگه هيچوقت برنميگردی اما

اما من هميشه منتظرتم .

هميــــــــــــــــــــــشه .

اميدوارم که برگردی

ميلاد هيچی بدتر از انتظار نيست .

آدمو پير ميکنه .

ميلاد منو زياد منتظر نذار .

خواهش ميکنم .

من هر روز منتظرتم .

هر روز که ميگذره منتظرم که برگردی .

هر روز رو به اميد برگشتنه تو ميگذرونم .

ديگه از خدا هيچی نميخوام .

از خدا فقط تورو ميخوام . همين .

ميلاد من که دختر بدی نبودم .

خودت اينو ميگفتی .

چی شد پس ؟!!

ميلاد منکه نه افراط ميکردم نه تفريط .

آخه چرا ؟!!!!!!!!!!!!!!

چی واست کم گذاشتم ؟!!!!!

ها ؟!!!!!!!!!!!!!!!!

دليل اينکه رفتی چی بود ؟!!!!!!!!

اميدوارم حداقل يه روز برگردی و بهم بگی چرا ؟؟

من فقط يه سوال ازت دارم . فقط يه سوال .

ميلاد ، چرا ؟!!!!!!

همه ی اين کارا چرا ؟!!!!!!!

چرا گذاشتی اين اتفاقا بيوفته ؟!!!!!!

حالا دارم به اين موضوع ميرسم که

نبايد همه ی عشقم رو ، رو ميکردم .

اگه بهت بی توجهی ميکردم

اينطوری نميشد .

تو دنبال کسی ميگشتی که خودت بيوفتی دنبالش .

چقدر دور و زمونه ی بدی شده .

کسی رو که دوستت داره رو دوسش نداری و ميری

عاشق کسی ميشی که دوستت نداره و منتشو ميکشی .

واسه همينه که همه تنهان .

واسه همينه که همه خيانت ميکنن .

نبايد بهت محبت ميکردم .

نبايد نگرانيم رو بروز ميدادم .

نبايد .

نبايد .

نبايد .

خيلی کارا نبايد ميکردم .

نبايد بهت ميگفتم که دوستت دارم .

يک کلام : نبايد عشقمو بهت نشون ميدادم .

ميلاد تو بـــــــــــــــــــردی .

اما اينکه هدفت از اين کارا و اين دروغا چی بود نميدونم .

چيو ميخواستی ثابت کنی ميلاد ؟!!!!

دوست داشتی منو بازی بدی ؟؟؟

ميلاد يه روزی برگرد و فقط بگو چرا ؟!!!!

اشکال نداره .

فدای سرت .

نوشه جونت .

اميدوارم به خاطر کاری که باهام کردی

هيچوقت پشيمون نشی و عذاب وجدان نگيری .

ميلاد من هنوزم دوستت دارم عشقم .

با بدتر از اينا هم بازم عاشقت خواهم موند .

اينو هميشه مطمئن باش .

مطمئن باش که هميشه تو دل من جا داری .

همونجا گريه م گرفت . احساس کردم دنيا رو سرم خراب شد . انگار يه پارچ

آب يخ ريختن رو سرم . نزديک بود از حال برم و بيوفتم زمين .

انقدر گريه کردم که فقط خدا ميدونه و بس .

به قرآن قسم يه لحظه فقط ميخواستم که خودمو همونجا بندازم زير

ماشين .

ديگه اينکه تا برسم خونه چی کشيدم بماند .

رسيدم خونه وقتی داشتم نماز ميخوندم ديگه نتونستم جلو خودمو بگيرم

و زدم زير گريه . با خودم و خدا حرف ميزدم . اونروز خودم با گوشای خودم صدای

شکسته شدن قلبم رو شنيدم . ميلاد قلبمو شد .

پيشه خودم گفتم خدايا اينه انصافت ؟ اينه عدالتت ؟

دخترای هر غلطی ميخوان ميکنن هر گهی ميخوان ميخورن

آخرشم به کسی که دوسش دارن ميرسن اما من .

منی که ساده و بدونه اينکه خطايی کنم دارم زندگيمو ميکنم چرا .

چرا نبايد به کسی که دوسش دارم برسم ؟!!!!!

چرا ؟!!!!!!!!!!!!!

اصلا چرا بايد يه همچين پسری رو سره راهه من بذاری ؟؟

خدايا اين ديگه چه جور امتحانيه ؟ ميخوای چيو ثابت کنی ؟

خدايا قبووووووووول . من تسلـيــــــــــــــم .

خدايا من شکست خوردم . نتونستم تو سرنوشتی که تو واسم

نوشتی دست ببرم . اما اين حقم نبود .

چرا بايد اين سادگيمو اين همه احساسمو پای يه همچين پسری بريزم ؟!!

چرا ميلاد رو سره راه من گذاشتی ؟!!!!

چيو ميخواستی ثابت کنی خدايا ؟!! ها ؟!!!!

دخترای ديگه پسری گيرشون مياد که واسش ميميرن و هزار جور

واسشون خرج ميکنن و قربون صدقه دخترا ميرن و نازشونو ميکشن و همه

جوره

خوش ميگذرونن و نميذارن قند تو دل دخترا آب شه ، اما من .

بايد يه همچين پسری گيرم بياد که اصلا چيزی به اسمه احساس توش

وجود نداره . اصلا بويی از انسانيت نبرده حالا بقيه چيزا پيشکش .

يه بار نشد بگه ليلی مرسی که اينهمه دوسم داری .

ليلی مرسی که هستی .

مرسی که با وجوده همه ی بداخلاقيام بازم تحملم ميکنی و کنارمی .

حتما بايد دوسم داشت تا اينارو ميگفت ؟ اتفاقا چون دوسم نداشت و

با اين حال من کنارش بودم بايد اين حرفارو ميزد .

يه بار شد ازم تشکر کنه ؟

بگه ببخشيد که انقدر اذيتت ميکنم ؟

يه بار نشد که سعی کنه تلافيه اين همه محبته منو اذيتای خودشو

در بياره .

البته بداخلاقياش فقط و فقط واسه من بود .

با بقيه ی دخترا خيلی هم مهربون حرف ميزد و قربون صدقشون ميرفت و

نازشونو ميکشيد . اخلاقه سگيش فقط واسه من بود .

هر چی بيشتر پسرا رو ميشناختم ، بيشتر عاشقه سگها ميشدم .

پسری که حاضر بودم سرش با همه ی دنيا شرط ببندم اينطوری از آب دراومد .

من سر ميلاد حاضر بودم قسم بخورم . همه ی آرزوهامو خراب کرد .

هيچوقت ازش نميگذرم .

مردم و زنده شدم . 10 بار تصميم گرقتم خودمو بکشم اما بازم خودمو

گول زدم گفتم شايد سوتفاهم شده .

کيو داشتم گول ميزدم ؟؟؟ چه سو تفاهمی ؟؟ داشت با دختره ميگفت و ميخنديد

من تصورم اين بود که اگه ميلاد با من نيست با کسه ديگه ای هم نيست .

فکر ميکردم اگه با من نيست و نميخواد باشه با کسايه ديگه هم نيست .

پيشه خودم فکر ميکردم زندگی شاد و خوشحالی نداره به خاطر مشکلاتی

که خودش ازشون حرف زده بود . اما

اما ميلاد خيلی ام شاد و سرزنده بود انگار نه انگار که من دارم از نبودش

ميميرم . صورتش صافه صاف بود ، ريششو زده بود . تا حالا بدونه ريش

نديده بودمش .

واسه يه لحظه ازش متنفر شدم .

از همه ی پسرا متنفر شدم .

خيلی حالم بد شد ، خيـــــــــــــــــــلی .

بهش اس دادم : ميلاد اين مسخره بازيا چيه ؟ تا کی ميخوای جوابمو ندی ؟

ها ؟ اين بچه بازيا چيه ؟ ميلاد اين بود اون قولی که بهم دادی ؟؟

مگه تو نبودی ميگفتی تا هروقت بخوام باهام دوست ميمونی ؟ چی شد

پس ؟ به همين زودی جا زدی ؟

تو که از بدقولی بدت ميومد !

تو دلم گفتم من چی واست کم گذاشته بودم که منو نخواستی . همه ی اميدم

به اين بود اگه قرار نيست واسه من باشه واسه بقيه هم نخواهد شد .

اما

چرا من نه چرا بقيه ؟!!!!!!!!!!!!!

هزار تا سوال بی جواب اومد تو سرم .

گريه اصلا امون نميداد بهم .

به حرفه دوستم رسيدم که ميگفت پسرا همشون مثله همن .

هيچکدوم با هم فرقی ندارن . همشون دروغگوئن . همشون لاشی ان .

همشون هوس بازن . همشـــــــــــــون .

تو دلم گفتم مگه تو نبودی ميگفتی نميخوای با کسی دوست شی و

ازدواج کنی ؟!! ها ؟!! پس اين چيه لامصب ؟!

واقعا دلم ميخواست يه بلايی سر خودم بيارم .

هيچوقت به اندازه ی ديروز مصمم نبودم که خودمو بکشم .

من از ميلاد تو ذهنه خودم يه بت ساخته بودم ، ازش يه خدا ساخته بودم .

اما همه چيو خراب کرد . ذهنيتم راجبش خراب شد . کاش اينطوري نميشد .

کاش نميديدمش . کاش تو ذهنم همون ميلاده خوبی که دوسش داشتم

ميموند . اما خراب کرد . ديواره آرزوهايی که باهاش ساخته بودم رو خراب کرد .

من با ميلاد تا اون بالا بالاها رفته بودم .<

میخوام از عشقم بگم 17

میخوام از عشقم بگم 16

میخوام از عشقم بگم 15

؟ ,يه ,تو ,ميلاد ,ديگه ,، ,؟ نوشت ,يه بار ,همه ی ,دوستت دارم ,از اين ,داشتی چيکار ميکردی ,ديدم پياممو نخونده ,عذاب وجدان نگيری ,وجدان نگيری ميلاد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه آیت الله جلیلی کرمانشاه