محل تبلیغات شما
بازم یه مدتی گذشت تا رسید به یه شب قبل شب یلدا .

ظهر بیرون بودم بهش اس دادم : یلدات مبارک .

بهش زنگ زدم اما جواب نداد .

نوشتم : نامرد چرا جواب ندادی میخواستم صداتو بشنوم .

نوشت : ا مگه میخواستی حرف بزنی ؟ خب زنگ بزن فکر کردم

همینطوری زنگ زدی .

زنگ زدم 

گوشیو که برداشت بازم قلبم شروع کرد به تند تند زدن .

گفت : سلام .

گفتم :سلاااااااام خوبی ؟ چه خبر ؟

گفت : مرسی تو خوبی ؟ تو چه خبر ؟

گفتم : سلامتی . الان که دارم با تو حرف میزنم دیگه هیچی از خدا نمیخوام .

خندید

خدایا اینکه میخندید دلم میخواست زمان وایسه من فقط

به صدای خنده ی این گوش کنم .

گفتم : نه تبریک گفتن بلدی نه جوابه تبریک آدمو میدی .

گفت : من به این چیزا اعتقادی ندارم .

گفتم : اگه اعتقاد نداری پس نباید تو جمع خانوادگی امشب بری دیگه .

گفت : آره خب نمیرم امشب تنها میمونم .

بعد دوباره گفت : قزوینمااااااا

واااااااااااااای خدایا انگار دنیا رو بهم دادن از خوشحای و عکس العمله

من خندش گرفت

بازم با شنیدن خندش دلم لرزید .

گفتم : کجای قزوین ؟

گفت : ولیعصر

گفتم : تورو خدا بیا ببینمت .

بازم خندید 

گفتم : میلاد بیا دیگه چی میشه دلم واست تنگ شده .

گفت : کار دارم نمیتونم اگه کارم زود تموم شد میام .

دوستم داد زد گفت سلام برسون .

من تا خواستم بگم میلاد خودش شنیده بود

گفت : مریمه ؟

گفتم : آره سلام میرسونه .

گفت : سلام برسون . مریم دختره خوبیه .

گفتم : میلااااااد  . 

خندید و گفت : آدم به دوستشم حسودی میکنه .

گفتم : من حسود نیستم .

گفت : هستی دیگه . حسودی . به دوستت حسودیت میشه .

خلاصه یه ذره شوخی کردیم و آخرشم نه من تونستم برم نه اون تونست بیاد

نوشتم : میشه امشب آخر شب بهت اس بدم ؟

نوشت : آره . حالا چرا میپرسی ؟

نوشتم : گفتم شاید امشب سرت شلوغ باشه .

خدایا حتی فکره اینکه شبا یکی دیگه کنار میلاد بخوابه دیوونم میکرد .

نوشت : نه سرم شلوغ نیست .

نوشتم : فقط امشب سرت شلوغ نیست یا بقیه شبا هم سرت شلوغ نیست ؟

نوشت : هیچوقت سرم شلوغ نیست .

پیشه خودم گفتم این چطوری نامزد داره پس ؟!!!!!!!!!!

خیلی خوشحال شدم چون ته دلم امیدوار شدم که نامزد نداره .

یه مدت دوباره رابطمون زیاد شد و اس بازی میکردیم همش .

یه شب یادم نیست راجبه چی حرف میزدیم .

فکر کنم گفتم میتونیم با هم دوست شیم ؟

اونم گفت : آره ، باشه 

من بهش گفتم پس با این حساب یعنی قضیه نامزدید دروغ بود دیگه ؟

آره ؟

نوشت : آره .

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

اگه بدونید چقدر خوشحال شدم . بهترین روزه زندگیم بوووود

خوشحالیه من واسه میلاد خیلی جالب بود .

یعنی من دیگه هیچی از خدا نمیخواستم . 

نوشتم : میلاد منو دست ننداز . پس واقعا قضیه نامزدید دروغ بود دیگه ؟

نوشت : آره .

نوشتم : پس نامزد نداری دیگه ؟

نوشت : نه .

نوشتم : میلاد خدا بگم چیکارت نکنه چطور دلت اومد بهم دروغ بگی آخه ؟

توکه میدونستی من باور نمیکنم .

نوشت : عجب رویی داری توکه باور کرده بودی .

نوشتم : باور نکرده بودم اما چون تو زیر بار نمیرفتی نمیتونستم ثابت کنم .

خلاصه خیلی خوشحال شدم و بهترین روزه زندگیم بود .

دوباره رابطمون شروع شد . اسمه رابطه نمیدونم چی بود .

دوست اجتماعی ؟ رابطه عاشقانه ؟

نمیدونم چی . اما بازم مثله قبل نمیخواست که حرف از ازدواج بشه

میگفت من نمیخوام هیچوقت ازدواج کنم .

یواش یواش رابطه یه جوری شد که احساس کردم داره بهم دروغ میگه .

چیزایه مهم رو نه ، اما داشت دروغ میگفت .

ساعت 11 شب میگفت تو جلسه ست .

ساعت 12 شب میگفت تو بانک سر دستگاه ATM داره کار میکنه .

اینارو کی باور میکنه ؟

اصلا قابل باوره ؟

با اینکه هیچوقت بهم محبت نکرد اما به این رابطه هم راضی بودم .

ما حتی اگه دوستیمون معمولی هم بود ، بازم باید ارزش قائل میشد واسم و

محبت میکرد و مهربونی میکرد .

سره مسائل ی که میشد خیلی خوب جواب میداد اما

یه سواله معمولی که میپرسیدم یا جواب نمیداد یا دیر جواب میداد

یا خیلی سرد جواب میداد که کاملا مشخص بود حوصله این حرفارو نداره

فقط میخواست راجبه مسائلی که خودش دوست داره اس میدادیم .

سره این موضوع زیاد دعوامون میشد . خیلی وقتها وقتی میفهمیدم دروغ میگه

یکی دوبار به شوخی بهش میگفتم تا پیشه خودش فکر نکنه که تونسته 

منو خر کنه .

بعضی وقتها میگفت بیا بیرون ببینمت اما نمیرفتم چون نمیتونستم 

خیلی وقتها به خاطر این مشکلم شرمنده ی میلاد میشدم اما

اینکه منو درک نمیکرد خیلی ناراحتم میکرد .بعضی روزا خوب بودیم بعضی وقتا 

خیلی بد . داستان خیلی طولانیه اصلا حالم خوب نیست که همشو بنویسم

بعدا شاید نوشتم .

یه بار بهش اس دادم : میلاد تو اگه بچه ت بدونه اجازت از جیبت پول برداره چیکار

میکنی  ؟

گفت : سوال بود پرسیدی ؟ تشویقش میکنم فردا بره بانک بزنه .

 

خندم گرفت .

من خیلی از حرفا رو عمدا بهش میگفتم . دوست داشتم اذیتش کنم  .

گفتم : بانک با جیب پدر فرق میکنه .

گفت : هیچ فرقی نمیکنه . ی یه .

گفتم : فرق میکنه . اون 50 تومنی که خودت بخوای از جیبه بابات برداری

لذتش بیشتر از اون 100 تومنیه که بابا بخواد خودش بده  .

گفت : پدرشو در میارم .

گفتم : من میدونم تو هیچوقت دعوا نمیکنی و عصبانی نمیشی .

تو بابای خوبی میشی .

گفت : از کجا میدونی عصبانی نمیشم ؟

گفتم : میدونم دیگه . مخصوصا اگه بچه ت دختر باشه که اصلا 

دعواش نمیکنی .

گفت : آفرین ، اگه دختر باشه بفهمم همون لحظه بهش پول میدم .

گفتم : یعنی چی ؟ مگه اگه پسر باشه بفهمی چیکار میکنی ؟

گفت : لهش میکنم .

مرده بودم از خنده .

از جوابش خوشم اومد .

یه بارم یادمه داشتیم صحبت میکردیم .

خواهرمم خونه بود ، امتحان داشت اما درس نمیخوند .

من داد زدم سرش گفتم بشین سره درست دیگه .

میلاد گفت : چی شده چی کار میکنه ؟

گفتم : هیچی بابا درس نمیخونه .

تا اینو گفتم گفت : دررررس نمیخــــونه ؟؟

بچه ای که درس نخونه همچین باید زد زیره گوشش 

تا 4 ساعت گوشش وزوز کنه .

 

هه . حال کردم از حرفش .

گفتم میلاد تو پدره خیلی خوبی میشی .

گفت : آره بابا من اصلا اعصابه درست عصابی ندارم .

بچه درس نخوند بزن زیر گوشش .

گفت : داری چیکار میکنی ؟

گفتم : هیچی . فیسبوکم .

گفت : آهان راستی اگه میخوایی منو اد کن . میلاد

پیداش کردمو ادش کردم عکس نداشت .

فرداش گفت : اسمت چیه تو اف بی ؟

گفتم همونکه عکسه چشم گذاشته منم دیگه .

یهو تعجب کرد گفت : اینا کی ان تو ادلیستت ؟!!!!!!

گفتم دوستامن دیگه .

گفت : پس اگه فردا دیدی دخترای ج تو ادلیستم هستن ناراحت نشیا 

دوستامن دیگه .

 ادای خودمو داشت درمیاورد .

گفتم میلاد یعنی چی ؟

گفت یعنی چی نداره که همه رو حذف میکنی وگرنه هرچی

ج هست جمع میکنم تو ادلیستم .

عصبانی شدم از این حرفش .

اونایی که میتونستمو حذف کردم و بهش گفتم .

گفتم میلاد اونایی که میتونستمو حذف کردم .

گفت اونایی که میتونی نه ، همه رو حذف کن .

همه رو خذف کردم .

حالا بماند که بعدا زد زیرشو گفت : من ؟ من گفتم همه رو حذف کن ؟

خلاصه رابطمون ادامه داشت 

تا

 

میخوام از عشقم بگم 17

میخوام از عشقم بگم 16

میخوام از عشقم بگم 15

؟ ,گفتم ,تو ,میلاد ,خیلی ,اگه ,؟ گفتم ,؟ نوشت ,شلوغ نیست ,همه رو ,گفتم میلاد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معرفی کتاب