محل تبلیغات شما

عشق یه زخمیه که به قلب زده میشه و با مرور زمان هم خوب میشه 

از اینکه عاشقه میلاد بودم خوشحال بودم نمیدونم درست بود یا غلط اما حس افتخار بود برام

نه به میلاد ، به خودم افتخار میکردم که یه همچین عشقی رو تو وجودم پرورش داده بودم ، واقعا عاشق پسری

مثله میلاد شدن کاره هر کسی نبود و کاره آسونی هم نبود ، یعنی آسون بودا اما عاشق میلاد موندن کاره هر

کسی نبود اما من تونستم که عاشقش بمونم . با همه ی بداخلاقیاش با همه ی بی حسیش با همه ی بی

اهمیتی هاش ، اما من عاشقش موندم . واقعا بزرگترین مشکل من باهاش این بود که اصلا بهم اهمیت نمیداد

، همه ی بدیهاش رو میتونستم تحمل کنم اما این یکی رو اصلا نمیتونستم ، و این موضوع خیلی اذیتم میکرد ،

خیـــــــــلی . اصلا نمیتونستم تحمل کنم ، اصلا .

نه تنها من ، همه ی دخترا این حس رو درونشون دارن فقط من اینطوری نیستم ، با این تفاوت که حسه من

نسبت به بقیه ی دخترا خیلی بیشتر بود و رفتار میلاد هم نسبت به بقیه پسرا خیلی خیلی خیـــــلی کمتر بود .

این یه چیز طبیعیه که دخترا دوست دارن پسرا بهشون اهمیت بدن و این موضوع اصلا هم چیز سخت و عجیبی

نیست . و تو همه ی رابطه ها هم این موضوع هست ، حالا چه راست چه دروغ ، مهم اینه که تو همه ی رابطه

ها هست اما بین ما .

بین ما متاسفانه یه همچین چیزی نبود

تنها چیزی که من بیشتر از همه ازش ناراحت میشدم ، اما کاری نمیتونستم بکنم ، منی که بیشتر از بقیه ی

دخترا دوست داشتم پسری که دوسش دارم بهم اهمیت بده بهم اهمیت نمیداد ، حتی در حده بقیه پسرا هم

این کار رو نمیکرد . من دوست داشتم واسش مهم باشم ، دوست داشتم روم حساس باشه ، دوست داشتم

نوعه پوششم واسش مهم باشه ، رفت و آمدم واسش مهم باشه ، اینکه با کیا دوستم واسش مهم باشه ،

اینکه کجا میرم و با کی میرم واسش مهم باشه ، اما نبود . حتی یه ذره . نبود واقعا واسش مهم نبود ، یعنی

من واسش مهم نبودم ، مهم نبودم که هیچ ، خیلی هم بی اهمیت بودم . یعنی حتی اگه منو بیرون با یه پسر

میدید ناراحت نمیشد که هیچ خیلی ام خوشحال میشد . یعنی غیرت تا این حد .

من همیشه دوست داشتم یه آدم با غیرت گیرم بیاد نه بی غیرت اما متاسفانه بی غیرتش گیرم اومد .

فقط خدا میدونه که سر این موضوع من چقدر گریه کردم و چقدر مریض شدم و چقدر حسرت دوستام رو کشیدم

و حسرتشون رو خوردم .

یعنی بیشتر از اینکه چرا دوستم نداره ناراحت باشم ، از اینکه چرا واسش مهم نبودم ناراحت بودم . چون کلا

آدمه غیرتی ای نبود واسه همین هم حتی اگه میخواست که الکی نقشه آدمای غیرتی رو بازی کنه ، بازم

نمیتونست ، چون بلد نبود . زور که نبود ، زوری که نمیتونستم رو خودم حساسش کنم . با اینکه بعضی وقتها

بهش میگفتم ، حتی اگه از اون به بعد هم میخواست الکی روم حساس بشه دیگه فایده نداشت اما

بازم اینکارو نمیکرد . از اینکه این حرفو بهش میزدم خیلی عصبانی میشدا ، خیــــــــلی ، اما بازم کاری نمیکرد .

ولی عصبانیتشو دوست داشتم ، خیلی دوست داشتم که عصبانیش کنم ، وقتی که عصبانی میشد خیلی

خیلی خوشگلتر میشد ، اصلا وقتی که عصبانی میشد یه جور دیگه دوسش داشتم ، هر چی از حسه خودم

نسبت به موقعی که عصبانی میشد بگم کم گفتم  اصلا عاشق همین عصبانیتش شدم دیگه ، بعضی از پسرا

عصبانی هم که بشن انگار دارن میخندن اما میلاده من حتی وقتی عادی هم بود انگار که اخم کرده بود و من

خیلی خوشم میومد ، اصلا وقتی که عصبانی میشد احساس میکردم بیشتر دوسش دارم ، یه جذبه و ابهته

خاصی داشت قیافش که منو بیشتر عاشقه خودش میکرد یعنی دیوونه ی جذبه و ابهتشو اخم کردنش بودم

واسه همین دوس داشتم عصبانیش کنم چون خیلی خوشگلتر میشد ، چیزی که من تو قیافه ی هیچ پسری تا

الان ندیدم و از اینکه میلاد یه همچین قیافه ای داشت خیلی خوشحال بودم. دیوانه وار عاشق این بودم که

عصبانیش کنم ، یعنی مواقعی که عصبانیش میکردم و متوجه میشدم که عصبانی شده خیلی خوشحال

میشدم 

قیافه میلاد وقتی که عصبانی میشد خیلی لذت بخش بود برام ، دلم میخواست وقتی که عصبانیه بپرم بغلش و

هی اذیتش کنم ، اذیت کردن پسرا تو اوج عصبانیتشون خیلی حال میده . کلافه میشن . من این کلافگی میلاد

رو دوست داشتم . دوست داشتم وقتی که عصبانیه بپرم بغلشو  بشینم رو پاهاش و هی دست بکشم به

موهاش و موهاش رو خراب کنم و با ریشش ور برم و انقدر سر به سرش بذارم  تا آخر بالاخره  

کلافه بشه و  یه چیزی بهم بگه یا یه حرکتی بکنه ، آخ که من چقدر ریشش رو دوست داشتم ، همیشه بهش

میگفتم  تو خودت یه طرف  ، ریشت یه طرف دیگه . ولی در کل عصبانی کردنش خیلی حسه خوبی بود .

همیشه سعی میکردم  یه بهونه پیدا کنم  تا عصبانیش کنم . هر چند که اون بهونه هر چیزی میتونست باشه

جز پسرا و منم همیشه دوست داشتم سره  پسرا عصبانیش کنم اما هیچوقت این اتفاق نیوفتاد .

امیدوارم که بعدا بیوفته  .

 

البته تا زمانی که چیزی به اسمه غیرت توش  بوجود نیاد این اتفاق نمیوفته .

 

میخوام از عشقم بگم 17

میخوام از عشقم بگم 16

میخوام از عشقم بگم 15

، ,خیلی ,رو ,یه ,داشتم ,دوست ,دوست داشتم ,واسش مهم ,همه ی ,وقتی که ,که عصبانی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها